تنهایی.......
کاش نارو هم مثل لایک زدنی بود
میزدم. میزدی
نمیزدم.نمیزدی
به بعضیا بایدگفت
یکم راست بگو بینم بلدی
اگه مهم بودی زیرت خط میکشیدم
نه دورت
آدم های کنارم مثله روز جمعه هستند
معلوم نیست زوج هستند یا فرد
پر از ابهامند
خرابم
به اندازه همان قاضی که متهم اعدامیش
" رفیقش " بود
تمــام ِ غصـه هـاے دنیـآ را مے تـوان با یک جمله تحـمل کرد :
خدایــا ! مے دانــم کـه مے بینـے ...
از زشت رویی پرسیدند:
آنروز که جمال پخش میکردند کجا بودی؟؟
گفت:درصف کمال....
آدما مثل عکسا میمونن...
هر چقد بزرگشون کنی، کیفیتشون میاد پایین...
گاهی خداوند انقدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا بارها بگویی "خدای من"
خواستم هرچه را که بـــــوی تو میداد بســوزانم ؛ جــانم آتـــش گــــرفــــت !
هنگام نماز طواف خانه خدا هم متوقف می شود چه رسد به کار من و تو
...!
باید به اونایی که دل میشکنن گفت:
یه لیوان بنداز زمین
شکست؟
حالا بهش بگو ببخشید
درست شد؟مث اولش شد؟
این حکایت دلاییه که میشکنی و بعد میگی ببخشید...
قرار بود طبـــق یه طـــرح عقب نشینی خونه ی یک مادر شــــهید که بچه اش مفـــقود الاثـــر شــده بود تخریب بشه قرار شـــد با احتـــرام ازشــون بخوایــــــم که خونشـــونو تخـــــلیه کنند که تخـریب کنیـــــم
بالاخــره رفتیــم دم خونشــون و قضیه رو گفتـــیم
مــــــادر در جوابــــــ به ما گفتـــــ ....
اگـــــه بچــــم برگـــرده فقــط آدرســــ اینجــــارو بلـــده !!!!
مرا به کعبه چه حاجت! طواف می کنم *مادری* را که برای لمس دستانش هم وضو باید گرفت...
جریـــمه مشـــق امشــب...!
صـــد بار بنویس...!
آقایـی کــه یـــادش نبــــودم...!
در قُنـــوت نمـــازش {یـــادم} کـــرد...!!!
رازهایت را به دو کس بگو: "خودت" و "خدایت"
در تنگنا به دو چیز تکیه کن: "صبر" و "نماز"
در دنیا مراقب دو چیز باش: "پدر" و "مادر"
از دو چیز نترس که به دست خداست: "روزی" و "مرگ"
جمله ای که آدمای مثه منو شرمنده میکنه..
.
.
.
.
.
.
.
"رسم عاشقی تاخیر نیست...نماز اول وقت یادمان نرود."
پسره به مادرش گفت ببین تو هم نماز میخونی هم روزه میگیری ولی خدا هیچی بهت نمیده
ولی منی که نه نماز میخونم نه روزه میگیرم هر چی ازش خواستم رو بهم داده
طفلک پسر نمیدانست مادر از خدا فقط یک چیز میخواهد...انهم اینکه هر چه پسرش میخواهد به او بدهد
خدا می بیند و می پوشاند...مردم نمی بینند و فریاد می زنند
هیچ چیز خفت آورتر از این نیست ...
که ببینی ...
ابلهی در آنچه تو شکست خوردهای .... موفق شده است!
پیر مردی وسط روضه ما گفت حسین...
من نگفتم ولی ارباب مرا هم بخشید...
مجنون که دوچشمش به حسین و حرم افتاد چنین گفت…..
لیلی به درک فقط حسین را عشق است!..
نذر کرده اَم. ...
صَد دور تـَسبیح...
"اهدنا الصراط المستقیم" بخوانم...
شایَد این بار.....
مسیــرَم به کـربلا افتاد ...
ببین دختر جون....
روزی که ازدواج میکنی اونی که میخنده مادرته
چون تو داری خوشبخت میشی و تو رو تو لباس عروسی میبینه
اما اونی که غم داره و از درون از جدا شدنت اشک میریزه
اونی که تو تا عمر داری ناموسشی
اونی که نمی تونه پشتت نباشه
اونی که تو آبروشی
اونی که با نابودی تو کمرش میشکنه....
بابات...
ببین چقد به این پسرایی که میان و میرن فکر میکنی...
چقد بخاطرشون هر کاری میکنی...
واسه اون بابا... اون مرد اصلی کل عمرت یکم وقت بذار...
بدون.. محبت تورو با هیچ مهر و محبتی تو دنیا عوض نمی کنه...
اونه که ناز واقعی تورو با دنیا میخره نه پسری که ناز بودن تورو
واسه ارضاء نیازهای روحی و جسمی خودش میبینه...
به بابات محبت کن دوست داشتنتو ابراز کن ببین بهت خیانت میکنه؟
ببین محبتتو با دختر خوشکلو خوش هیکل تر از تو میفروشه؟
ببین اشکتو در میاره؟
همیشه نیستنااا!!!قدر دان باشین
مرد تاجری پس از نابودی کسب پر رونق خود، تابلویی بر ویرانه خانه و مغازه اش آویخت که روی آن نوشته بود:
مغازه ام سوخت ! اما ایمانم نسوخته است ! فردا شروع به کار خواهم کرد. ( جی پی واسوانی )
کوفه خشکسالے شده بود
خیلی وقت بود باران نباریده بود
آمدند خدمت مولا علی ع
ایشان فرمودند به فرزندم حسین بگویید برایتان دعاکند
آمدندخدمت امام حسین(ع) حضرت دعا کردند وباران بارید
خوشحال شدند
گفتند:حسین
(جبران مےکنیمـ)
جبران کردند...
روزگار عوض شد ..
مثل دفترهای قدیمی کاهی بودیم ..
دو به دو .. باهم ..
هرکداممان را که می کندند،آن یکی هم بیرون می رفت از زندگی ..
حالا،سیمی مان کرده اند .. که با رفتن دیگری ککمان هم نمی گزد!!!
اهای شمایی ک منتظر امام زمان هستید:
..
.
.
منتظر امام حسینم بودن
پِــسَـر روی ِ دیـوار اُتـاقـش
نــوشـــتـه بــود :
اِسـتِـعـمال دُخـانـیـات
اِلـــزامــیـــســـت. . .!!
چون پَـنـجِـره ی اتـاقِـش
رو بـه خــــونه ای بـاز مــی شُـد کـه
کـه. . .
عَـــــروسِ اون خـــونــه زَمـانــــی
با گِـــریـه و الــتِــمـاس
به پِــسَــر مـی گـفـت :
عِــشـقَـم ! تـو رو خــدا
دیـگـــــه نَـکــــِـش. . .
محبت زیادی همیشه خوب نیست .. گاهی آدمها میروند .. نه برای اینکه دلیلی برای ماندن ندارند .. بلکه آنقدر کوچکند که تحمل حجم بالای محبتت را ندارند ..
به بعضیام باس گفت: ناشی بودن تا یه "حدی "
لاشی بودن در چه " حدی "؟؟؟؟؟!!!!!!
لذتهای زندگی:
هوای توی گل فروشی؛
خاروندن ردکش جوراب؛
دیرمیرسی سرکار و رییس هنوز نیومده؛
خنکی اون طرف بالش؛
اسم عطر تو بپرسن؛
لیسیدن انگشتهای پفکی؛
وقتی نوزادی انگشتتو محکم بگیره؛
بوی تن نوزاد؛
وقتی خوابی یکی پتو بندازه روت؛
مغز کاهو؛
حرف زدن بچه باخودش وقتی داره تنهایی بازی میکنه؛
اخر سفر بشینی همه عکس هایی رو که گرفتی نگاه کنی؛
وقتی کسی بهت میگه صدای خندت رو دوست داره؛
وقتی خندت می گیره و خندتو نگه می داری؛
بچه ها بازیشونو نگه دارن تا از کوچه رد بشی
با پای برهنه روی شن های خیس ساحل قدم می زنی
بوی چمن خیس...
زندگی رو ساده بگیرین و از این همه لذت های کوچک زندگی خوشبختی رو احساس کنید..
به بعضیا باید گفت:
لاستیک صاف به درد هیچ ماشینی نمی خوره
حالا فهمیدی چرا همش تعویضت می کنن؟؟؟؟؟؟؟؟؟چون خیلی صاف و ساده ای
می شود بیایی؟؟؟
بیایی و بر سطر آخر دفتر دلتنگی هایم
یک « تمام شد ؛ آمــدم » بنویسی ....
این جمله خیلى به من چسبید:
وقتى به یه مگس بال هاى پروانه رو بدى
نه قشنگ میشه
نه میتونه باهاش پرواز کنه
میدونى دارم از چى حرف میزنم؟!
.. بــــــر دامنـــــه ی گـــــونــه ی خـیـسـتــــ بـــنــویـــس :
......... جـــــز لــبـــــــ او هیـــچ کســــی درکــــــ نکــــــــرد درد مـــــــرا ....
............... بنــــــویـــس تـــــا کــه بــدانـــنـد همــــــه
. هیــچ لبـــــی , جــــز لــبـــ او , درکـــــ نکــــــرد قلـــبــ مـــــرا .....!!!
.................... مینــــویــــســم تــا کـــه بـــدانـــنــد هــمــه :
.. ................... مـــن روحِ تـــــــــو را بــــوســــــه زدم ...........
.............!!!
خدا اجازه ؟؟؟؟؟
من دلم بسته به زنجیر غمت …..
نگا نکن به جرم من ، نگا بکن به کرمت ……
دوتاحرفو همیشه یــــــادتون باشــــــه ...
.
موندنــــــی ،
بـــا " لگــــــدم " نمیــــــره ...!!
رفتنــــــی هـــم ،
بـــا " خواهــــــش " نــــمی مونــــــه ....!! ????
خدایا به غصه ها بگو اگر خواستند به سراغم بیایند، آهسته قدم بردارند. نمیخواهم مادرم صدای پای آمدنشان را بشنود.
بــــــه بـَـعضـــیــآ بــــــآیَـــــد گُـــــــفت :
اِنقَـــــــــــدر روزآ زود مــی گــذَره , نَــفَهمــیدیـــم تـــــــــو کِـــی وآســـــــه مـــــــــآ آدَم شُــــــــــدی?!
تمـامـــ مخاطبـــ هایـــــ خاصــــــ
بـــه پــایــتــــــ نمیرسند
مـــــــادر...
در دنیایی که همراه اول و آخر خداست
هیچکس تنها نیست
روزگارتان خدایی باد.
عزیزان اگه نظر بدین خوشحال میشم
Design By : Pichak |